درباره من

منم كارن. كودكي كه تازه زاده شدم. كنيه ام پارسي است و نژادم آريائي. نام من، نام سپهسالار ايراني است.كارن پسر كوچك كاوه آهنگر . سپهدار چون كارن کاویان ... به پیش سپاه اندرون کاردان کجا نام او كارن رزم زن ... سپهدار بیدار لشکر شکن كارن با فتحه روي حرف "ر" تلفظ ميگردد.KARAN

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۹

بالاخره براي اينكه دل مامانم نشكنه از ديروز من دارم ميگم ماما. البته مامان نميگم ميگم ماما. ولي با اينحال مامانم كلي ذوق ميكنه. دور از جونش دور از جونش انگار به" اسب تي تاب داده باشي".( البته دور از جون مامان جونم كه همه زندگيه منه. خب اين يك ضرب المثل بود. والبته كمي تغييرش دادم . و پيشرفته اش كردم. چون در واقع اون اسب نيست. يه خورده نژادش پائين تره و قدش هم كوتاه تره. اگه ميدونستم اينقدر خوشحال ميشه زودتر ميگفتم ماما.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۹

حق دارم جيغ بزنم يا نه؟

شلام مامان، شلام بابا
منم كارن پسرتون. يه هفته است كه جيغ زدن رو ياد گرفتم. و هر چي ميخوام با جيغ و هوار بهش ميرسم. البته شما نشنيده بگيرين.
اما كمي فكر كردم و ديدم كه حق دارم. به من كم محلي ميشه. چرا براي من زياد وقت نميگذارين؟؟؟؟ (چرا اينجا آدمك نداره من يه آدمك گريان بگذارم؟).
حتما دليلي دارم كه عصبي شدم. شايد هم از دندونم باشه. شايد هم من هم فهميدم كه توي جهان سوم بايد گاهي قلدر بازي در بياري و گفتمان جواب نميده... . نميدونم. از دستتون دلخورم. خيلي گرم كارتون شديد... . مواظب باشيد از اونوري پس نيافتيد.
اين عكس منو نگاه كنيد ببينيد چقدر مظلوم هستم...

یکشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۹

امروز 8 ماهم تموم شد. من ميخوام يواش يواش چهار دست و پا برم گاهي هم خودم رو روي زمين ميكشم. اما اين پدر و مادرم نميگذارند. ههمش دارند خونه سازي ميكنند. از بس هم كه توي كار فس فس ميكنن كارهاشون به سرعت لاك پشت پيش ميره. من هم توي رو رو اك تا ميتونم تند ميرم ميخورم به در و ديوار . تا بترسونمشون كه بيشتر بهم توجه كنند. اينطوري قشنگ حالشون رو ميگيرم تا دفعه آخرشون باشه كه به غير از من حواسشون رو بخوان جمع كار ديگه اي بكنند.
درسته كه من عاشق سي دي " با ني ني" هستم و ترانه هاشو خيلي دوست دارم و وقتي كه ميخونه هر جاي خونه باشم ميرم به سمت تلويزيون و حتي مژه هم نميزنم. ولي اين دليل نميشه كه بابا و مامان از راه كه ميرسند فرتي تلويزيون رو روشن كنن و منو بندازن توي رو رو اك.
به هر حال هر كي بچه بياره پاي لرزش هم ميشينه. فعلا كه فقط و فقط من مهم هستم. بايد بقيه زندگيشون رو ول كنند و بچسبند به من.
بابا : 
اوف خدايا آرزوي ديدن يه فوتبال و يه فيلم مونده رو دلم.
تمام ترانه هاي سي دي " با ني ني" رو حفظ شدم. دارم ميميرم از بس اين سي دي رو گوش كردم. هنوزكه بچه زبون نداره و مثل عروسكه و هرجا بندازيش ميمونه خدا به خير كنه روز كه بزرگ شه و هزار چيز بخواد. به هر حال فعلا كه عشقش مثل سرم هر روز داره توي خون ما تزريق ميشه.
 من كه معتادش شدم مادرش رو نميدونم...