درباره من

منم كارن. كودكي كه تازه زاده شدم. كنيه ام پارسي است و نژادم آريائي. نام من، نام سپهسالار ايراني است.كارن پسر كوچك كاوه آهنگر . سپهدار چون كارن کاویان ... به پیش سپاه اندرون کاردان کجا نام او كارن رزم زن ... سپهدار بیدار لشکر شکن كارن با فتحه روي حرف "ر" تلفظ ميگردد.KARAN

جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۸

فقط 12 روز ديگه


حدود 12 روز ديگه كارن عزيزمون بدنيا مياد. خب ما ديگه داريم لحظه شماري ميكنيم. راستش هنوز نميدونيم كه آمادگيش رو داريم يا نه ولي خب داريم تمام سعي خودمون رو ميكنيم. كارن هم ديگه فكر كنم حوصله اش حسابي سر رفته و دلش ميخواد زودتر بياد بيرون. شايد باورتون نشه ولي عجيب روي صدا حساسيت نشون ميده. وقتي صداش ميكني اول آروم گوش ميده و وقتي يه لحضه ساكت ميموني تند تند شروع به دست و پا زدن ميكنه. وقتي به صداي موسيقي گوش ميده جنب نميخوره آروم و بدون حركت ميمونه. يه وقتهائي هم تمرينات ژيمناستيك انجام ميده.
اميدوارم با سلامتي كامل بدنيا بياد.اين آرزوي من براي همه بچه هاست
پدرش

سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۸

تو يك معجزه هستي


هر ثانيه از زندگي ما لحظه اي منحصر به فرد در عالم است كه هرگز تكرار نخواهد شد... و به كودكانمان چه مي آموزيم؟ اين كه دو بعلاوه دو ميشود چهار، و يا پاريس پايتخت كشور فرانسه است.
ما بايد هر يك از اين مسائل را به آنان بياموزيم: مي داني چه كسي هستي؟ تو معجزه هستي. تو منحصر به فرد هستي. در تمام سالياني كه گذشته است ، كودك ديگري مانند تو نبوده است. پاهايت، بازوانت، انگشتان چالاكت، روش راه رفتنت.
ممكن است يك شكسپير شوي، يك ميكلانژ و يا يك بتهون. تو استعداد انجام هر كاري را داري. بله، تو معجزه اي. و هنگامي كه بزرگ شوي، آيا مي تواني كس ديگري را بيازاري كه مانند تو، معجزه اي است؟
همه ما بايد تلاش كنيم كه دنيا را به مكاني شايسته كودكان تبديل سازيم.
پابلو كاسالز(Pablo Casals)

دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۸

سلام


من هنوز بدنيا نيامده ام، اما منتظرم باشيد چون اگه خدا ياري كنه قراره بزودي بيام توي دنياي شما. راستش چند وقتيه كه با دنياي شما آشنائي مختصري پيدا كرده ام. اينجا كه هستم خيلي تاريكه. گاهي كمي روشن ميشه. من صداهائي ميشنوم كه بعضيشون بلنده و بعضيشون هم آهسته هستش. به اين صداها زياد عادت ندارم ولي فكر كنم دارم عادت ميكنم. گاهي اوقات ميشنوم كه دو نفر با من حرف ميزنن. منو صدا ميكنن ميگن كه نامت رو ميخوايم بزاريم كارن. من هنوز نميدونم كه كارن يعني چي؟ واصلا چرا بايد منو به يك نام صدا كنن. اونا ميگن كه پدرو مادر من هستن. پدرم شبها برام شعر ميخونه و گاهي ميگه كه بزار برات موسيقي بزارم. بعدش صداهائي ميشنوم كه خيلي خوشم مياد. يه صداي ديگه اي ميشنوم كه خيلي مهربونه. اون ميگه مامان منه و من رو عسل خودش صدا ميكنه. گاهي اينجا دلم ميگيره و ميخوام زود بيام بيرون تا ببينم توي دنياي شما چه خبره؟
اميدوارم چيزهاي خوب خوب توش باشه تا من بتونم يه عالمه توش كيف كنم و بازي كنم. يادمه خدا بهم گفت كه تو رو ميبرم جائي كه بتوني خيلي لذت ببري. اونجا من همه چيز براي تو خلق كرده ام و در امان هستي.من خدا رو خيلي دوست دارم و دلم براش تنگ ميشه. خب ديگه يه خورده خسته شده ام. ميخوام يه چرت بزنم. فعلا خدا نگهدارتون باشه