سلام پسرم. اينروزها دست و دلم نميره كه چيزي بنويسم. مادر بزرگ در پنجشنبه 24 تير و هنگام اذان مغرب از دنيا رفت وقتي كه فقط 61 سالش بود. پدر و مادرش هم هر دو در سن 63 سالگي بر اثر سكته قلبي مردند. اين ظاهرا سنت خانوادگيشونه. خدا آخر و عاقبت ما رو بخير كنه.
امروز سومين روز رفتن تو به مهد كودكه . مهد كودك شايان در ستارخان. روز اول رو خوب بودي. اما روز دوم و سوم كلي گريه كردي. پسرم بابا رو ببخش كه نميتونم كاري كنم كه پيش مامانت باشي. اما بهت قول ميدم كه اين مدت طولاني نخواهد بود. راستي يواش يواش داري راه ميافتي و اين خبر خوبيه. پريروز هم براي اولين بار ديدم كه عصبي شدي و توي ماشين شروع كردي جيغ زدن و تا چشمت به من افتاد منو گرفتي و زدي و ميخواستي گاز بگيري. اين حركتت همه رو به خنده انداخت. هنوز 11 ماهت تموم نشده دست رو بابا بلند كردي ناقلا؟
باشه ميزارم به حسابت.
بعدا برات بيشتتر مينويسم عزيزم. فداي دلتنگي هاي تو.
بابا
امروز سومين روز رفتن تو به مهد كودكه . مهد كودك شايان در ستارخان. روز اول رو خوب بودي. اما روز دوم و سوم كلي گريه كردي. پسرم بابا رو ببخش كه نميتونم كاري كنم كه پيش مامانت باشي. اما بهت قول ميدم كه اين مدت طولاني نخواهد بود. راستي يواش يواش داري راه ميافتي و اين خبر خوبيه. پريروز هم براي اولين بار ديدم كه عصبي شدي و توي ماشين شروع كردي جيغ زدن و تا چشمت به من افتاد منو گرفتي و زدي و ميخواستي گاز بگيري. اين حركتت همه رو به خنده انداخت. هنوز 11 ماهت تموم نشده دست رو بابا بلند كردي ناقلا؟
باشه ميزارم به حسابت.
بعدا برات بيشتتر مينويسم عزيزم. فداي دلتنگي هاي تو.
بابا
۱ نظر:
وقتی دنیا اومدی مامان بزرگت اصرار داشت که قبل شیر خوردن تو گوشت اذان بخونند.هیشکی جدی نگرفت. منم دیدم هر کی هرکیه تو گوشت اذان گفتم. دیگه ببخشید مسلمون شدی! :)
اولین بار مامان بزرگت تو رو حموم کرد و اون به مامانت و تو کمک کرد که بتونی شیر بخوری.صحنه خیلی جالب بود.تو جیغ می زدی و فکت کوچیکتر و ناتوان تر از اون بود که بتونی شیر بخوری.خلاصه با تلاش مامان بزرگت موفق شدی و دیگه هم ول کن نبودی!
خیلی خیلی تو رو دوست داشت.
روحش شاد!
متاسفم که قبل از یک سالگی مجبور شدی بری مهد.امیدوارم برات پر از تجربه های مفید باشه.
در ضمن خیلی هم قلدری. تا ببینیم بعدا چی میشی!
ارسال یک نظر