درباره من

منم كارن. كودكي كه تازه زاده شدم. كنيه ام پارسي است و نژادم آريائي. نام من، نام سپهسالار ايراني است.كارن پسر كوچك كاوه آهنگر . سپهدار چون كارن کاویان ... به پیش سپاه اندرون کاردان کجا نام او كارن رزم زن ... سپهدار بیدار لشکر شکن كارن با فتحه روي حرف "ر" تلفظ ميگردد.KARAN

دوشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۹

اين مهد جديد من

از يك شهريور من اومدم اينجا. يه مهد خوشگل و نازتوي استاد معين. ميبينين اينجا رو چقدر دوست دارم؟! ميپرم بغل مربيها و مامان و بابا ديگه يادم ميره.
خب اينجا خيلي با حوصله اند. قوانيني دارند كه بسيار خوبه. تميز و مرتب هستند و بهترين حسني كه داره اينه كه خلوته و به من خوب ميرسند.
مادرش رفته مهد و ديده كه كارن افتاده وسط و داره تكنو ميزنه. ظاهرا توي مهدشون يه برنامه اي هست كه با موزيك همه بچه ها بايد با صداي بلند حوار بكشن و جيغ بزنن و برقصند. و كارن هم كه متخصص توي اين زمينه است. مادرش ميگفت كه از خنده داشت دل درد ميگرفت... .
خوش به حالشون ما كه عمرا نتونستيم ازين كارا بكنيم... وگرنه شنا گرهاي خوبي هستيم... .

جمعه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۹

تولد كارن


چند روزه كه ميخوام براي تولد كارن يه مطلب بتويسم. متاسفانه سيستم مشكل داره. سرعت اينترنت هم در حد تيم ملي بود. واقعا حالم گرفته شد...
اولين تولد كارن 12 شهريور در انزلي.
خب كسي حس و حال خوبي نداشت. پدر بزرگ كه مريض بود شديد و همه نگران مريضي وناراحتيش بوديم. مامان بزرگ هم كه به رحمت خدا رفته بود. به هر حال با يه كيك كوچك و چند تا عكس سر و تهش رو هم آورديم. دلمون براي كارن خيلي ميسوخت. انشا الله سال بعد براش يه جشن خوب ميگيريم. ما هر چي فكر كرديم چي بخريم ديديم همه چيز داره براش يه دوچرخه پلاستيكي براي سوار شدن توي خونه خريديم. و فهميديم كه چقدر دوستش داره. البته يه موتور هم داره كه باهاش ميبريمش بيرون. كارن كلي كيك رو ماليد به سر و كلش . همش دوست داشت انگشت بزنه توي كيك و بخوره . نميزاشت عكس بگيريم.با نيكا و ايليا سه تائي افتاده بودن به جون كيك و شمع. و سرو صدا و جيغ و هوار. همه ميخواستند شمع رو فوت كنن. و كارن هم ميخواست با دستش شمع رو بگيره... . فكر كنم كلا نيم ساعت تولد بود... . انشا الله بقيه امسال به خير بگذره