آقا من پشيمون شدم. خدائيش اين گريه نبود كه ديشب كارن داشت. اسمش نميدونم چيه ولي هر چي هست وحشتناك بود. خوابش نبرد هر كاري كرديم فايده نداشت. گذاشتيمش توي ني ني لاي لاي. تكونش داديم. چرخونديم. هولش داديم. نشد كه نشد. زد بسرمون ببريمش با ماشين يه دور بزنيم تو ماشن بخوابه. چشمتون روز بد نبينه. چه ها كه نكرد اين آقا كارن ما. فرياد. فرياد تا ميتونست. واقعا نميدذونستيم چيكار كنيم. كجا بريم. زدم يه گوشهوايسادم. ديدم آب نداريم كه يه خورده بريزم رو صورتش. از آب ماشين كه توي يه ظرف يه بار مصرف ريخته بودم صورتش رو خيس كردم. بدتر كرد. خلاصه فكر كنم ديگه ناي نداشت كه ادامه بده وگرنه كوتاه نمي اومد.فكر كنم نيم ساعت داشت فرياد ميكرد. دو بار هم كوليك ايد هخورده بود. خلاصه ساعت شد يك و نيم شب. نزديك بود تصادف كنم . واقعا يه لحظه پشت فرمون خوابم برد. آخرش هنوز بيدار بود آورديمش خونه. بالاخره ساعت يك ربع به دو صبح خوابيد.
و من هم باز صبح دير رسيدم اداره. اين بچه امون خيلي بي جنبه است اصلا نبايد ازش تعريف كرد.
و من هم باز صبح دير رسيدم اداره. اين بچه امون خيلي بي جنبه است اصلا نبايد ازش تعريف كرد.
۱ نظر:
آی نگو که یاد گریه های صبا افتادم . در این جور مواقع هیچ کاری نمی شه کرد فقط باید تحمل کرد این کلویک سر یه ساعت مشخص شروع مشه و دقیقا سر ساعت تموم می شه. برای صبا بین ساعت 12 تا یک نصفه شب بود بعدش هم یه دفعه تواوج گریه ساکت و بی هوش می شد و می خوابید. اگه حوله داغ رو شکمش بذارید بد نیست سه ماهگیش تموم بشه این حالت خود به خود خوب میشه . از طرف من کارن رو ببوس
ارسال یک نظر